* گذشته نشان داده که حتی در شرایط مناسب هم نمیتوانیم به خودکفایی مطلق دست یابیم به این معنا که تولید ۱۰۰ درصد برخی از کالاهای اساسی در کشورمان انجام شود
* خودکفایی تنها به معنای تولید نیست، بلکه مردم هم باید بتوانند کالای مورد نیاز خود را خریداری کنند. از این منظر همواره این پرسش را مطرح میکنم که خودکفایی برای تأمین چه هدفی است؟
* ابتدا نیاز داریم تا ادبیات توسعه پایدار را در حوزه تولیدات کشاورزی تدوین کنیم که این نیز در چارچوب تدوین نقشه راه توسعه کشور و نحوه تعامل با جهان خارج میسر است
* ما هنوز نتوانستیم الگو و سبد تغذیهای خانوار خود را طوری تغییر دهیم که ضمن تأمین نیازهای غذایی مورد نیاز فرد مطابق با ظرفیتهای تولیدی کشور و منابع پایه و منابع طبیعی برای نسل فعلی و نسلهای آینده کشورمان باشد
* امروزه بسیاری بازارهای صادراتیمان را که در خیلی از کالاها قدرت رقابت داشتیم، از دست دادهایم. برای اینکه بیشتر محصولات کشور در مقابل کشورهای رقیب، از قیمت تمامشده بیشتر و گاه کیفیت و استاندارد پایینتر برخوردار است
* در حال حاضر تجارت خارجی ما بیشتر با کشورهای همسایه ازجمله افغانستان، عراق، کویت و امارات است. برای مثال بیش از ۶۰ درصد صادرات ما به عراق انجام میشود. آنان ازجمله عراق نیز با پذیرش استانداردهای اتحادیه اروپا برای تبادل کالا در گمرکات، در حال کاهش واردات خود از ایران هستند
* بهنظر من صادرات مازاد تولید، ناشی از سوءمدیریت است و نه مدیریت صحیح. چون نتوانستیم مدیریت بکنیم، محصول روی دستمان مانده است
* مزیت زمانی ایجاد میشود که بهطور واقعی سرمایه وارد بخش کشاورزی شود. البته دولتها برعکس بخش صنعت که تریبون و صدا دارند، به بخش کشاورزی زور گفتهاند
خبرگزاری کشاورزی :
اشاره: فاطمه پاسبان، عضو هیأت علمی – پژوهشی مؤسسه پژوهش های برنامهریزی و اقتصاد کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی، خلاءهایی چون فقدان تدوین برنامه آمایش سرزمین در حوزه کشاورزی، بانک اطلاعات و آمار کارآمد و بهروز، عدم تربیت محقق و تحقیق مزرعه محور، عدم حرکت و کار راهبردی در وزارتخانه، ساختار تولید دستوری و از بالا به پایین، توسعه نامتوازن در بخش کشاورزی، نبود زنجیره عرضه، عدم تولیدات صادرات محور، و عدم نهادسازی خانوادگی در حوزه کشاورزی را از عیوب اصلی سیستم کنونی کشاورزی ایران میداند. او معتقد است برای تأمین هدف امنیت غذایی باید از راهبردهای گوناگونی سود بجوییم و در این باره مشی تعامل به جای تقابل با انتقال علم و تجربه کشاورزی جهان به ایران کمک شایانی کرده و میتواند به تقویت مزیتهای کشاورزیمان کمک شایانی بکند. او همچنین سیستم بالا به پایین کنونی را فاقد کارآمدی لازم برای توسعه بخش کشاورزی میداند. مهمترین مسائل کشاورزی را در گفتوگو با او در زیر میخوانید.
*************
بهنظر میرسد که در بخش کشاورزی سیاست توسعه صادرات و جایگزینی واردات اتخاذ شده است. فکر میکنید این استراتژی که سابقهاش به دهه ۴۰ ایران بازمیگردد نباید بهروز شود؟ در عین حال در ابتدای انقلاب کشاورزی محور توسعه قرار گرفت. افرادی مثل دکتر شریفزادگان معتقدند که اتخاذ چنین مشیای اشتباه بود. باید مشی استراتژی توسعه با محوریت صنعت اتخاذ میکردیم و کشاورزی محور استقلال قرار میگرفت. در کلیت استراتژی جایگزینی واردات و توسعه صادرات در شرایط کنونی با الگوهایی که بعدها بهوجود آمده، معمولاً چگونه تکامل پیدا کردهاند. بهویژه با مختصاتی که کشاورزی ما با آن درگیر بوده مانند تحریمها که ضربههای سنگینی به اقتصاد کشور وارد کرده است؟
در اینجا خیلی نمیخواهم وارد بحث تئوریک بشوم، اما همینقدر که در ادبیات توسعه نگاه میکنیم، میبینیم نظرات خیلی متفاوتی درباره چگونگی توسعهیافتگی و عقب نگاه داشتهشدگی وجود دارد. در شرایط مختلف راهبردهای مختلفی اتخاذ شده است، لذا شاید یک راهبرد در زمان خودش جواب داده، اما در فضایی دیگر، همان راهبرد شاید خیلی قابل اجرا نباشد. از این منظر با توجه به شرایط کنونی کشور، چنین راهبردهایی نمیتوانند پاسخگوی مشکلات کشور باشند.
درباره سیاست جایگزینی واردات و توسعه صادرات بسیاری از کشورها از این راهبرد استفاده کردند و توانستند خود را در مرحله توسعه قرار بدهند، اما این که این راهبرد در زمان ما جواب میدهد یا خیر، بهنظر من جواب نمیدهد به این دلیل که ۳۷ سال از انقلاب گذشته و از ابتدا تا الآن همواره شعار ما خودکفایی در محصولات کشاورزی بوده است. البته در بخش صنعت همچنین شعاری وجود داشته است، ولی ما هنوز فاقد خودروی ملی هستیم. گذشته نشان داده که حتی در شرایط مناسب هم نمیتوانیم به خودکفایی مطلق دست یابیم به این معنا که تولید ۱۰۰ درصد برخی از کالاهای اساسی در کشورمان انجام شود. بر این اساس باید دنبال یک فکر جدید باشیم تا بر اساس آن موضوع امنیت غذایی را جلو ببریم. آن هم برای کشوری که جمعیتش در حال افزایش است. در شرایط کنونی شیوه تولید ۱۰۰ درصدی کالاها در داخل کشور جواب نمیدهد. در دنیا خودکفایی به امری نسبی بدل شده است. چرا ما باید خودکفا باشیم؟ زیرا می خواهیم امنیت غذایی ایجاد کنیم.
امنیت غذایی با سه ویژگی ۱- سالم بودن، ۲- استاندارد و مغذی بودن و ۳- در دسترس بودن برای همه مردم است. حال اگر در حوزه تولید گوشت ۱۰۰ درصد نیازمان را در داخل تولید کردیم، آیا امنیت غذایی ایجاد کردهایم؟ اگر گوشت هر کیلوگرم ۱۰۰ هزار تومان شد، زیرا هرساله قیمت محصولات دائم افزایش مییابد، آیا این مواد غذایی علاوه بر سلامتی محصول، در جامعه ایران در دسترس خواهند بود؟ از این رو خودکفایی تنها به معنای تولید نیست، بلکه مردم هم باید بتوانند کالای مورد نیاز خود را خریداری کنند. از این منظر همواره این پرسش را مطرح میکنم که خودکفایی برای تأمین چه هدفی است؟ امنیت غذایی فقط بر اساس تولید بهوجود نمیآید. ضمن اینکه امنیت غذایی هم برای نسل حاضر و هم آینده باید تأمین شود؛ ما نباید تنها به فکر امروز باشیم.
در فرآیند جهانی شدن، آیا کشورها روی خودکفایی به معنای تولید همه چیز با توجه به سه ویژگی مورد بحث حساس هستند یا اساساً روی کاهش و افزایش محصولات استراتژیک و تأثیر و تأثر آن روی توان خرید مردم تأکید میکنند؟
در اینکه فائو با پیشبینیها و هشدارهای آینده نگرش، همواره روی یکسری از کالاها حساسیت ویژه نشان میدهد تردیدی نیست. فائو روی سبد غذایی ازجمله غلات، گوشت، شکر و برنج ملل خیلی حساس است و با هشدار درباره کاهش تولید مثلاً برنج در سطح جهانی، رویدادهای قابل انتظار در سبد غذایی مردم را تحلیل میکند تا کشورهایی که تولیدکننده در برخی اقلام نیستند، بدانند قرار است چه اتفاقی بیفتد و پیشبینی ذخیرهسازی و خرید کالا را به عمل بیاورند، اما عموماً توصیه فائو روی تولید و خدمات پشتیبانی تولید است تا از این طریق بهرهوری و کیفیت محصول را افزایش بدهد، ولی از مهمترین توصیههای این نهاد بینالمللی، برای جلوگیری از ایجاد مشکل در بازارها، راهاندازی زنجیرههای عرضه است. زنجیرههایی که در آن غذا تولید و در دسترس مردم قرار میگیرد، دارای استانداردهای سلامت و کیفیت و متناسب با توانایی افراد برای خرید است. به عبارت دیگر باید بهگونهای برنامهریزی شود تا قیمت تمامشده کاهش یابد، و در نهایت افزایش کارآیی، بهرهوری و کاهش ضایعات به همراه سلامت محصول و کیفیت و استانداردها تحقق یابد.
الگوهایی که در کشورهای دیگر اتخاذ شده مهم هستند. الگوهای آنها بدون اتخاذ یک راهبرد منطقهای و متکی بر مزیتهای ملی در چارچوب استراتژی توسعه داخلی شکل نگرفته است؟ مثل اینکه ببرهای آسیا شامل کره جنوبی، سنگاپور، هنگکنگ و تایوان به سرعت توانستند راه توسعه از این منظر را طی کنند. برای ایران که درگیر یک بحران منطقهای شده و بهنظر هم نمیرسد حالا حالاها این بحران به سرانجامی برسد، راهبرد تعامل یا تضاد با همسایگان در حوزه کشاورزی از چه عناصری میتواند تشکیل شود؟
ابتدا نیاز داریم تا ادبیات توسعه پایدار را در حوزه تولیدات کشاورزی تدوین کنیم که این نیز در چارچوب تدوین نقشه راه توسعه کشور و نحوه تعامل با جهان خارج میسر است. در عین حال سیاستهایی که کشورهای توسعهیافته برای توسعه پایدار بخش کشاورزی و امنیت غذایی تدوین کردهاند، تنها در یک راهبرد مشخص نبوده است، بلکه یک سبد و مجموعهای از راهبردها برای دستیابی به اهداف را مد نظر قرار دادهاند.
به عبارت دیگر با هدفگذاری، ابتدا مشخص میکنند که مثلاً در محصولاتی چون گندم، جو، برنج و… بهعنوان کالاهای مرتبط با امنیت غذایی چه باید بکنند؟ کشورهای توسعه یافته پاسخ این پرسش را در چارچوب نه یک راهبرد بلکه چند راهبرد مختلف شامل افزایش کمیت و کیفیت، افزایش بهرهوری، نهادسازی و تشکیل نهادهای مردم مدار، توسعه زیرساختهای اقتصادی، توسعه شبکههای تولید و توزیع، بازاریابی، برندسازی و… دنبال میکنند، اما همه راهبردهای تدوینشده برای دستیابی به یک هدف مشخص بوده و با هم در تضاد نیستند، بلکه همدیگر را تقویت میکنند.
برای مثال در برنامههای توسعه ایران همه موارد حمایت از تولید شامل بیمه، تأمین اجتماعی، تسهیلات بانکی، آب، گاز و سوخت کشاورز مورد توجه واقع میشود، با این همه چرا قادر نبوده دستاورد خوبی برای کشور به ارمغان بیاورد؟ چون هریک گویی هدف متفاوتی را دنبال میکردند. سیاست تجاری، ارزی، بانکی، پولی، و همه و همه باید در راستای یک هدف مشخص تنظیم شوند. ایران در حوزههای آب، منابع طبیعی، خاک، بهرهوری، محیط زیست، زمین کشاورزی و معضلات ناشی تغییر کاربری، دچار بحران است و در چنین شرایطی به راهبردهایی نیاز داریم که بتواند هریک، یکی از مشکلات اساسی را حل کند. در این چارچوب حمایت از کشاورز در کانون راهبردها و اهداف توسعهای، بهصورت بسیار منطقی صورت میگیرد، ولی اغلب سیاستهای حمایتی ما از کشاورز منطقی نیستند. بر خلاف کشورهای توسعهیافته که در عین حمایت از تولیدکننده، اجازه نمیدهند به محیط زیست و منابع پایهشان صدمه وارد شود و با افزایش کیفیت و استانداردها، بهرهوری را بالا میبرند و سلامت غذای شان را افزایش میدهند، در ایران این سیاستها به تخریب بیشتر در بخشهای مختلف و گاه کاهش کیفیت روبهرو میشود.